ایا

گاهی خوب است که خسنه شویم مقاومت نکنیم ارام خود را به جریان بسپاریم بگذاریم هرچه که آید...

دیشب شب عجیبی بود بی خوابی تا ساعت3صبح وبعدش یه خواب عجیب خواب دیدم یه آدمی از گذشته ام رو دوباره می بینم یه جایی که تابحال اون نبوده یعنی دانشگاه خودم بدون هیچ دلیلی قرار شد که باهم زندگی کنیم و...

وشب را افریدیم برای اینکه به خود برگردید بیادائرید هرآنچه که زیاد برده اید هرآنکس که از یاد برده اید .....شب بیداری گاهی تلخ میشه بخصوص وقتی میرسی به به اخر خاطره های خوشت توی یه استگاه از زندگی دلت می خواد برگردی دوباره و دوباره هزار بار بیشتر تو اون لحظه لذت ببری اما برگشتی در کار نیست و ما می مونیم و تلخی بی پایان شب بیداری

داریم به شب ارزو ها نزدیک میشیم دلم یه ارزوی بزرگ می خواد قد کلی سال که گذشته قد کلی سال که مونده شما هم ارزو کنید کسی رو قد تمام سال هایی که نبوده و قد تمام سال هایی که باید باشه و باشین دعا کنید که شما هم بمونید قد تمام سال های اینده بمونید مثل امشبی که دعا می کنید بمونید با همین حال زندگی کنید...

شب ارزو ها گذشت و یه صبح دیگه شروع شد نمی دونم شاید شب ارزو ها برا این بود که ما تو این روزای معمولی زندگیمون که مهرتکرار خورده به خودمون بیایم و اونجوری که می خوایم زندگی کنیم رو ارزو کنیم براورده شدن ارزو ها ربطی به کسی نداره جز خود ادما برای ارزو هاتون زندگی کنید

باید بدانیم ایا درگذر از مسیر زندگیمان چیزی جا نگذاشتیم گاهی باید دور از هیاهو و شلوغی اطرافمون خوب خودمون رو بگردیم تک تک جیب هامون رو تک تک اعضا بدنمون رو اساسا ما ادم ها بی حواسیم گاهی سال ها پیش میریم بدون اینکه متوجه بشیم چیزی از خودمون رو جا گذاشتیم خوب بگردیم شاید نگاهی شایدم دلی جا مونده باشه